روز امتحان
به نام خدای بزرگ و مهربون شنبه 4 بهمن ماه از سال 1393 سلام فندوق كوچولوی من مامان داره كم كم براي اومدنت اماده ميشه تقريبا وسايل هات آماده شده خونه رو مرتب كردم و تقريبا 2هفته پيش ساكت رو بستم و آماده گذاشتم حتما با خودت ميگي مامانی چه عجله ايي داشتي هنوز خيلي زوده ولي خوب چيكار كنم دست خودم نيست براي اومدنت خيلي بي قرارم دوست دارم هرچه زودتر بیای بغلم و بوت کنپم و بوس بارونت کنم . بابايي كه اوضاعش از من بدتره ميگه دارم دق ميكنم كي به دنيا مياد آخي دخمل ناناسم چه مامان و باباي نديد بديدي داري ميترسم به دنيا بياي بخوريمت خخخخخخخ راستی دختر گلم امروز ساعت 11 صبح تو دانشگاه امتحان دا...
نویسنده :
مامان نسرین
13:01